رسم روزگار


روزگار یه رسمی داره

شما نمیدونید البته!

همیشه سیب سرخ میفته دست آدم چلاق!!!

باور کنید!

یک نگاه به دور و برتون بندازید خودتون متوجه میشید :|

+

(کاش دست ما هم چلاق بود)

تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین قد دراز است کنار آدمیت

قدی بلند ...

به درازای یک نردبان ...

کنار او راه می رود

در خیابان ...

کِیف دنیا را می کند دختر

که یارش قد بلند است

دخترک شاد است


قیافه ی پسر ، شبیه تانکر ِ خسته است

اما دختر به سان گل مریم می ماند

پسر قدی رعنا دارد

گل مریم او را دوست دارد

دخترک شاد است


پسر خرافاتیست

اخلاق ندارد

اما قامتش بلند است

دختر راضیست

که از پایین به او نگاه میکند

دخترک شاد است


پسر هرزه است

چشمش گوگل وار ، سرچ میکند اندام ها را

البت خودش یار دارد

همان یاری که لذت می برد وقتی

در کنار بابالنگ دراز راه می رود


زرافه از مردم آزاری لذت می برد

دهانش بوی چاه فاضلاب می دهد

دندان هایش زرد است

اما قدش بلند است

و دخترک شاد است که با یک قهرمان بوگندو راه میرود

آری


دختر از دروغ فراریست

پسر می گوید فراوان

دختر دوست می دارد او را

چون قدبلند است او

دخترک شاد است


پسر بهانه میگیرد

میخواهد برود

میگوید تو لیاقت مرا نداری

دخترک ناراحت است

ولی باز هم شاد است

که روزگاری را با نردبانی سپری کرد


نقدی بر قدبلندپرستی دختران

«دکتر درازعلی رفیعتی»

بابای خانواده با سیبیل :-(


یکی از افتخارات منی که اومدم یه همچین وبلاگی زدم ، اینه که:

در بچگی ،توی خاله بازی با دختران همسایه ،

همیشه نقش شوهر بازی میکردم بخدا

ولی اون موقع هیچی حالیم نبود.

همش هم عشق رانندگی با این سینی گردالی ها داشتم

امکانات نبود خب

نیشتو ببند

پسره ی یابو


سلامتی دختری که ...

وقتی دوسپسرش با کلی ذوق و شوق رفت پیشش ...

گفت:یه خبر برات دارم ، این پاسپورتمه! تازه گرفتمش

دختره پاسپورتش رو بگیره جر بده

بعد بگه: تو گوه خوردی بری خارج! همین جا می مونی! شیر فهم شد؟

(حالا اگه یه چک هم زد تو گوشش ، ناز شستش! :)) )

به نداشتنش فک کن

بدترین چیز دنیا میدونی چیه؟
اینه که هر دوتاییتون عاشق هم باشین اما یه نفر ثالث همه چیز رو بهم بریزه

.

با سلام خدمت تمام دوستان عزیز و گرامی این وبلاگ تازه تاسیس شده و امید میرود وبلاگ خوبی باشد و شما دوستان از ان لذت