چقدر خوبه آدم یکی را دوست داشته باشه نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه به خاطر اینکه تنهاست و نه از روی اجبار بلکه به خاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشتن رو دار
به سلامتی همه دوستی های خوب
سلام مــاهٍ مـــن!
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمان و باش !
ماه من !
مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ...
خلاصه کنم بهانه یٍ ماندنم مراقبٍ عشــقٍ من باش
پســت ویــژه ـ خـــودم
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...
شما چی ؟؟
شب قراریست که ستارهها برای بوسیدن ماه میگذارن
.
.
.
و چه زیباست شرم زمین که خودش را به خواب می زند
* *
* *
* *
* *
*
* *
کـــــجــــای؟؟
خسته شدم هر چه تو ستاره ها دنبال میگردم!
پیدات نمیکنم!!
آخ....
ببخشید یادم رفته بود که تو ماهی
دم از بازی حکم میزنی ! دم از حکم دل میزنی ! پس به زبان قمار برایت می گویم :
قمار زندگی را به کسی باختم که تک دل را با خشت برید ! جریمه اش یک عمر حسرت شد ! باخت زیبایی بود ! یاد گرفتم که به دل, دل نبندم , یاد گرفتم از روی دل حکم نکنم , دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند......
سلامتی دوستی که ازم پرسید"مگه عاشقی"؟گفتم آره،توقع داشتم بگه:عاشق کی؟که بهش بگم عاشق تو ولی بهم گفت:به "سلامتی"خواستم بگم:"با تو"گفتم:بگذریم،اون هم گفت:گذشتیم."به همین سادگی"
یه بارم دوس دارم یه وبلاگ "شکست عشقی" بزنم با قالب سیـــــــــــــــاه
بعد ، از این عکسای خودکشی اینام بذارم
بعد آهنگ مجید خرصدا که خونده "عزیزم دستات نلرزه تیغ اولو بزن" رو هم بذارم
شکل موس رو هم جمجمه اسکلت بذارم
خخخخخخخخخخخخ
فونت نوشته هامم خونی باشه
هیچی دیگه ...
در آخر حال و هوای بعضیا رو درک کنم :))
یه زرد المثل بالای هیژده سال میگه:
شب زفـاف کم از صبح پادشاهی نیست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به شرط آن که پسر با دوس دخـتـرش شود داماد
بعضی از دخترها مثل دستمال کاغذی می مانند، یکبار مصرفند!
بعد از اینکه توسط یک پسر دستمالی شدند؛ دور انداخته می شوند.
اما بعضی از دختر ها هم هستند که مثل دستمال پارچه ای می مانند
چندبارمصرفند؛ بعد از اینکه مدتی با یک پسر بودند، به پسر دیگری ملحق می شوند و بعد از آن به پسر دیگری، و بعد از آن هم به پسر دیگری ...
بعضی از دختر ها هم که اصلا دستمال نیستند.
تبصره1 - بعضی از دخترها ارزش همان یکبارمصرف بودن را هم ندارند.
تبصره2 - ابهام زدایی: این پست در جهت آگاه سازی دختران نسبت به دانستن شأن و ارزش خودشان است، پس هر گونه سوء برداشت از آن به عهده خود شخص است.
توی قلب نیویورک یا مرکز اروپا که به دنیا نیومدیم هیچ!
دست کم توی ایلات و عشایر هم به دنیا نیومدیم که اقلا در سنین پایین ازدواج کنیم
والاااا
دیشب خواب دیدم فرهاد (پسرم) میگه: بابا! بابا! من دوست دختر میخوام
هیچی! منم که اعصاب ندارم! یه کشیده خوابوندم زیر گوشش!
پسره ی پررو ! شرم و حیا سرش نمیشه!
شروع کرد به گریه کردن که مامانش پیداش شد ، وقتی فهمید قضیه چیه ، گفت: خب بچه حق داره ، تو خودت منو چجوری گیر آوردی؟
منم بیشتر قاطی کردم گفتم: بابا! جلوی بچه بدآموزی داره ، یه سیلی هم نثار اون کردم
حالا توی خواب یاد آهنگ مجید خرصدا افتادم که میگفت:
اینو زدوم تا بدونی ... یادت باشه مردی داری
حق نداری که بگذری ، از حرف من به سادگی
اینو زدم تا بدونی ، از دست تو ناراحتم
تصمیمتو عوض نکن ، اگه میخوای بری برو ...
هیچی! داشتم آهنگو با صدای مجید خرصدا هم خوانی میکردم ، خانومم هم داشت گریه میکرد ،که یهو از خواب پریدم
دویدم برم ببینم هر دوشون سالمند یا نه؟
یهو یادم اومد عه! منکه اصلا یه دوسدخترم نداشتم چه برسه به زن؟
تازه زنم نداشتم چه برسه به بچه! اووووووووووووووه چقدر من در طول زمان حرکت کرده بودم
خلاصه ...
برگشتم برم دوباره بخوابم ادامه خوابمو ببینم ، بفهمم که بقیه داستان چی میشه
گفتم شاید از خانومم دلجویی کنم و اینا ، بعدش با هم بریم بخوابیم و از این صحبتهای بالای هیجده سال و ادامه ماجرا ...
خیلی زور زدم ... خیـــــــــــــــلی
چشمتون روز بد نبینه
ادامه خواب از جایی شروع شد که فرداش امتحان ریاضی داشتم ، هیچی هم نخونده بودم ، تازه از اتوبوس هم جا مونده بودم ، کفشم هم خیس بود :(
یعنی اصن یه وعظی
همه رو برق میگیره ، ما رو "پیرزن هفتاد ساله" .
باور کن!!!
امروز کنار خیابون وایساده بودم
خدا خودش شاهده !
هفت هشت تا ماشین مدل بالا ، که راننده همه شون دختر بود ، کنار پام ترمز زدند ، هی بوق بوق کردند ...
منم اصلا محل ندادم
کیفم رو از این شونه م به اون شونه انداختم ، رفتم سوار اتوبوس شدم
وقاحت هم حدی داره :|
من پاکی و صفرکیلومتر بودنم رو با هیچ چیزی معاوضه نمیکنم :)
دیروز چشمتون روز بد نبینه ، مریض شده بودم
رفتم دکتر ؛ بهش گفتم آبریزش بینی دارم ، گلوم سوزش داره ، وقتی آب دهانم رو قورت میدم ، حلقم درد می گیره ...
دکتر برگشت گفت: با کسی "رابطه" داشتی؟
یهو جا خوردم ، یه خرده رنگم سرخ و سفید شد.
دکتر که منتظر شنیدن جوابم بود ، دست از نسخه نویسی برداشت و به من نگاه کرد تا ببینه چی میگم
منم آب دهانمو فرو بردم و گفتم: ببخشید جناب دکتر! من تا الان فکر می کردم فقط "ایدز" از راه "رابطه" منتقل میشه ، نمیدونستم سرما خوردگی هم از این راه ها سرایت می کنه ، ولی بخدا قسم من از این رابطه های بد نداشتم :(
دکتر یک نگاه :| جوری به من کرد و گفت:
منظورم از راه تنفس با شخص آنفولانزادار در محیط بسته بود
من O_o از اون لحاظ ؟ نه خب! از اون رابطه ها هم نداشتم
از آن نترس که های و هو دارد
از آن بترس که سر به تو دارد
یکیش خود من!!!
اینجوری نگاهم نکنید
آب نمی بینم وگرنه شناگر ماهریم :)))
(دختر نمی بینم وَ اِلاٌ ... ... ... هیچی! اَستَغفِرُلا)
خانوم محترمی که حلقه دستته ، چرا کرم میریزی؟
یا بهتر بگم
خانوم نامحترمی که کرم میریزی ، چرا حلقه دستته؟