سالگر تنهایی هایم

  من تمام سعی ام را می کنم تا روی کارهای روزانه ام متمرکز شوم .

اما کودک بازیگوش ذهنم ، به سمت دست های تو ، لی لی می کند !

دلم برای سکوت دستهایت تنگ شده است ،برای حرف های

شبانه ات با من....آروزهایی که داشتیم.... بی نهایت در این روزهای

پراز شلوغ و هیاهو ،دلم برای سکوت دستهایت تنگ شده ؛ عزیز تمام

عیار من من هر روز به تو و دستهای نجیبت فکر می کنم وهر روز تکرار

می شود در من مهربانی هایت بگذریم از این سطرهای همیشه....!

وتنها یادگار کوچکت ....از من دور است...اما....

بگذریم از این همه " دوستت دارم " هایی که تلنبار شده اند در دهانم....

بگذریم از این حسرت! ازاین تنهایی همیشگی من....از دردی که این

بار تو به جانم انداختی و رفتی....

منی که از تمام دنیا فقط همین احساس را داشتم...نمیدانستم

برایت اینقدر ناقابل است که من را با آن تنها خواهی گذاشت...

بگذریــــــم....

  
بگذریم از دلی که در سینه ام به خدا هزاران بار آتش گرفت وسوخت

بگذار دانه های اشک آواز بخوانند در چشم هایم !!!برای تو....

برای تویی که ندیدمت اما برایت خواهم مرد....

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود

ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم ونمی فهمیدم معنی

احساس را ....نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته

باشم ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه

چیز را فراموش می کردم

سالگرد تنهایی هام مبارک......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد