دست از دستت که می کشم
حسرت همین روزهای کذایی
در دلم تاب می خورند
آینده چیزی نیست
که بشود پنهان اش کرد !
باید از همین جا شعر را
قیچی بزنم
هفته ها و ماه ها و سالها را رد کنم
بدوزم به یک سطر مانده به آخر ..
من حالم برای تاب آوردن خوب نیست .
عاشقانه هایم را سرودم
و تو هرگز نخواندی و نخواهی خواند...
اینجا شب من طولانی است...
باور کرده ام دیگر بی تو حتی آسمان هم آبی نیست...
سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن
که شبیه باباهاشون بشن
نه مثل جوونای امروز ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن !
بسلامتیه اون پسری که خواست آدم بشه
ولی یه دختر اومد تو زندگیش و نذاشت
همیشه پای یک زن در میان است !
سلامتی همه کلاس اولی ها که تازه امسال یاد میگیرن سلامتی درسته نه صلامتی!
به سلامتی همه اوونایی که
دلشون از یکی دیگه گرفته
ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن
میگن بخاطره غروب پاییزه . . .
به سلامتی همه اوونایی که
دلشون از یکی دیگه گرفته
ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن
میگن بخاطره غروب پاییزه . . .
به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن !
به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی
انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . .
.
به سلامتی اون بچهای که شیمی درمانی کرده همه ی موهاش ریخته
به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟
باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . .
به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی…..خوابه
ولی واسه این که دلت رو نشکنه
میگه:خوب شد زنگ زدی….باید بیدار میشدم . . .
گل آفتابگردان را گفتند:
چراشبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . . .
به سلامتی حلقه های زنجیر
که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن . . .