باران.....


امروز هم مانند روزهای دیگر!صبحگاه حال دگرگونی داشتم نمیدانستم چه میخواهم لحظه ای حتی وجود خودم را فراموش کرده بودم.مانند کبوتری که گلویش را گرفته اند دست و پا میزدم!دنبال چیزی میگشتم اما نمیتوانستم گمشده ام را پیدا کنم؟؟؟؟برای آرامشم اندکی بر روی پله های خیس نشستم ،باران بهاری صورت گر گرفته ام را به آرامی نوازش داد. حالم بهتر شده بود اندکی که از زمان گذشت دریافتم گمشده ام چه بوده !من به دنبال قطعه ی گمشده ی روحم بودم !!!به شدت خسته ام ،خسته از لحظاتی که در خواب و بیداری می گذرانم حال خود را نمیفهمم!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
امیرحسین یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.tanvin.ir

سلام. خوشحال میشم یک سری به سایتم بزنی. خواستی تبادل لینک هم انجام بدم. www.tanvin.ir

سلام مرسی دوست عزیز اره خوشحال میشم تبادل لینک بکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد