خواستم ولی نتوانستم

اگر روزی مردم تابوتم را سیاه کنید تا همه بدانند سیاه بخت بودم. بر روی

سینه ام تکه یخی بگذارید تا به جای معشوقم گریه کند. چشمانم را باز

بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم. و آخرین خواسته ی من

از شما اینکه دستانم را ببندید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم

نظرات 2 + ارسال نظر
رویا شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ق.ظ

مرسی از وبلاگ خوبتون خیلی خوشگله

شما لطف دارین چشمتون خوشگل میبینه

محمد شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:51 ق.ظ

سلام بر شروین گرامی با تشکر از وبلاگ شما و متن های قشنگی که گزاشتین دستتون درد نکنه

خواهش میکنم قابلی نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد